شب زنده داران

شب زنده داران

به نام خداوندی که فریاد رس فریاد خواهان است

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

ساعت

امکانات


ساکنـین هوشـمند کائـنات - بخش سوم
http://s2.picofile.com/file/7992973331/k3.jpg

 

ساکنین هوشمند کائنات- قسمت سوم

اما در معادله دریک، بحث از زاویه ماتریالیستی دنبال می شود. خواسته آفریننده مطرح نیست و فرض بر این است که یا آفریننده وجود ندارد یا خالق فرآیند خلق شدن را به حال خود واگذارده است. در صورت پذیرش چنان دیدگاهی است که می توان به محاسبه تعداد سیارات قابل سکونت پرداخت و حتی محاسبه نمود که چه تعداد نژاد فرازمینی قادر به مسافرت فضایی در کهکشان راه شیری و یا کل کیهان مادی وجود دارند.

اجازه دهید با چند سئوال ملموس و منطقی نشان دهم که چگونه معادله دریک در عمل سربلند بیرون نمی آید. تاکنون حدود 10 درصد از گونه های حیات در کره زمین شناسایی شده است و با روند فعلی 500 سال طول می کشد تا همه ی گونه های حیات زمینی شناسایی شوند که این 10 درصد هم طبق محاسبات دسته جمعی 2700 دانشمند صورت پذیرفته است. اما مطابق روش های علم آمار و احتمال، تعداد موجودات زنده زمین شامل حدود 7770000 گونه جانوری، 298000 گونه گیاهی و 611000 گونه قارچ است.

اکنون اولین سئوال اینکه چرا بر روی همین کره زمین از بین 7770000 گونه جانوری، نه تنها یک نوع پستاندار دیگر، یک نوع مهره دار دیگر، یک نوع بی مهره و یا لااقل یک جاندار دیگر نتوانسته است به جهشی در حد انسان برسد یعنی این که فکر کند و خط اختراع نماید؟ آیا 8 میلیون گونه جانور کم است که یکی جهشی انسانی بیابد؟ اصلا چرا نباید یک نمونه گیاه یا قارچ راه برود و سخن بگوید تا شاخ ما از تعجب آن در بیاید؟

در کل نزدیک 9 میلیون گونه زنده بر روی زمین وجود دارد اما فقط و فقط یک گونه به اسم انسان توانسته تفکر و تلکم نماید. در صورت اعتقاد به نظریه تکامل، چرا این همه تنوع گونه میمونی، نمی تواند شاهکار خود را تکرار کند؟ اصلاً چرا خود انسان جهش نمی یابد(منظورم از جهش، بوجود آمدن موجودی است که توان تکثیر داشته باشد، نه این که پس از چند روز به دلیل نارسایی های ژنتیکی از بین برود)؟ چرا انسان دارای پر و شاخک نمی بینیم؟ آیا 8 میلیارد انسان برای اتفاق افتادن چنان جهشی ناکافی است. توجه داشته باشید که مطابق فرضیه تکامل، زمان زاده شدن آدم از میمون، جمعیت مجموع تمام گونه های میمونی در کل زمین به یک میلیارد نمی رسیده است. حتی جمعیت تمام انسان نماها از 7 میلیون سال قبل تا ظهور انسان مدرن به یک میلیارد نمی رسیده است.

بی پاسخ ماندن چنان سئوالاتی از سوی فرانک دریک و طرفداران فرضیه فضانوردان باستانی از یک سو و مباحث آمده در قرآن از دیگر سو مانع از این می شود که بپذیریم از هر هزار، یکصد هزار، یک میلیون و یا یک میلیارد سیاره، یکی میزبان حیات هوشمند مادی قادر به پرواز در فضاست. تمام تلاش های آژانس های فضایی برای کشف حیات در منظومه شمسی ناکام مانده است.

3- در سوره اسرا داریم:

« لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرًا» که در این آیه نژاد انس بر جن مقدم شده است. با توجه به مفهوم آیات می توان دریافت هرگاه بحث از کثرت و یا تقدم در آفرینش است، که در آیات مربوط به پرستش و انذار قابل رویت است، جن بر انس مقدم  می گردد اما هنگامی که بحث از تحدی و یا آوردن مثل در فصاحت و بلاغت است، انس بر جن اولویت می یابد. می توان نتیجه گرفت که جمعیت اجنه بیشتر از انسان هاست اما از لحاظ شکوفایی توانایی های عقلی و ذهنی در حد بشر زمینی نیستند. این باید دلیل اصلی سر باز زدن ابلیس از سجده بر آدم باشد. برای نمونه به آیه 5 سوره جن دقت کنید:

« وَ أَنَّا ظنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الانس وَ الجِْنُّ عَلى اللَّهِ كَذِباً-اينكه ما گمان مى‏كرديم كه انس و جن هرگز دروغ بر خدا نمى‏بندند.»

این جمله از زبان جنیان بیان می شود با این وجود ابتدا از انس نام می برند و سپس نام نژاد خود را ذکر می نمایند! این که جنس اجنه از آتش یا ترکیبی از آتش است، چه نوع آتشی چندان اهمیتی ندارد ولی انسان را به فکر فرو می برد. چون ما انسان ها از خاک خلق شده ایم و بعد از مرگ نیز به مشتی خاک بدل می شویم، برایمان تصور موجودی از جنس آتش ساده نیست. در واقع هر چه ما تجربه اندوخته ایم مربوط به درک ماده است. لذا همین طور که خاکی بودن ما باعث شده بر روی زمین زندگی کنیم و برای ادامه حیات از ترکیبات شیمیایی مادی مصرف نماییم، قطعاً آنها هم باید در محیطی متناسب با شرایط بدنی خودشان زندگی کنند تا بتوانند به حیات ادامه دهند. لذا به نظر من، مطابق علم فیزیک منطقی است اگر آنها از نار به معنای آتش خلق شده باشند در محیطی زندگی کنند که از جنس انرژی باشد.

از طرفی تمام سیارات و اجرام سماوی از ماده تشکیل شده است، در نتیجه اجنه متعلق به کیهان مادی ما نیستند و قابل قبول تر است اگر بگوییم متعلق به کیهان دیگری یا بعد دیگری هستند. این را به خاطر بسپارید تا در ادامه به تکمیل آن بپردازیم.

4- آیه 179 سوره اعراف می گوید:

« وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ- بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریده ایم ، دل هایی دارند که با آن درک نمی کنند و چشم هایی دارند که با آن نمی بینند و گوش هایی دارند که با آن نمی شنوند، ایشان چون چهار پایانند، بلکه از آنها گمراه تر هستند و ایشان همان غفلت زدگانند».

در این آیه می بینیم که گفته می شود بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریده ایم. اسمی از ملائکه در رابطه با جهنم برده نشده است یعنی ایشان اهل گناه نیستند که به جهنم بروند. این آیه می گوید که فقط انسان و جن به جهنم می روند. اگر بسیاری از ما در این دنیا جن را ندیده ایم ولی در صورت رفتن به جهنم آنها را خواهیم دید. یعنی جهنم محلی است که افراد گمراه در آن جمع می شوند از هر گونه ای. اگر گونه ی سومی ساکن هستی مادی یا غیرمادی هست که ذی شعور و دارای قدرت تصمیم گیری است چرا در ردیف کسانی که می توانند اهل جهنم باشند، ذکر نشده اند؟

مفهوم آیه 179 اعراف تکرار هم شده است تا قابل اغماض نباشد. برای مثال آیه 119 هود:

 « إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ - مگر آن کس که خدای تو بر او رحم آورد و برای همین آفریدشان، و کلمه [قهر] خدای تو به حتم و لزوم پیوست که فرموده دوزخ را از کافران جن و انس پر خواهم ساخت».

یا در آیه 13 سوره سجده:

« وَ لَوْ شِئْنَا لاَتَيْنَا كلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَ لَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنى لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ - و اگر مى‏خواستيم حتما به هر كسى [از روى جبر] هدايتش را مى‏ داديم ليكن سخن من محقق گرديده كه هر آينه جهنم را از همه جنيان و آدميان خواهم آكند ».

باید به معتقدان مسلمان فرضیه فضانوردان/یا بیگانگان باستانی تذکر داد که متاسفانه این فرضیه به وضوح توسط قرآن رد شده است. به ترجمه آیات 92 تا 98 سوره تکان دهنده سوره شعرا توجه نمایید:
به آنان گفته می شود در کدام مسیر بودید پرستش می کردید؟ خدا را واگذاشته بودید، آیا معبودهایتان یاریتان می کردند یا از شما یاری می گرفتند؟ پس مکرر بر دوزخ به رویشان کوبیده می شود آنان(معبودان) و ره گم کردگان و لشکر ابلیس. در آن جا با هم مخاصمه می کنند به شیاطین می گویند: به خدا سوگند ما در گمراهی واضح بوده ایم که شما را با پروردگار عالم ها مساوی می دانستیم.

آری، خود قرآن به ما می گوید که انس و جن در جهنم با هم خواهند بود و حتی با هم به مخاصمه نیز می پردازند و انسان های گمراه جن های شیطان را مسئول گمراهی خود قلمداد می نمایند. همان طور که می بینید خطی مشی و افشاگری قرآن درباب حیات هوشمند در پهنه ی کائنات کاملاً مشخص و آشکار است. این از غفلت ماست که قرآن را کامل نخوانده، می خواهیم نتیجه گیری کنیم.

5- آیا قرآن از برخورد و یا کنش متقابل اجنه با انسان در زمان حیات هم صحبت نموده است؟ بله باید گفت که به کرات چنین اتفاقی در قرآن ذکر شده است. از زمان خلق آدم که ابلیس سجده نکرد، تا زمانی که باعث اخراج انسان از باغ(بهشت) شد تا زمانی که گروهی از اینان صدای تلاوت قرآن محمد(ص) را شنیدند. آیات 29 تا 32 سوره احقاف را ملاحظه نمایید:

« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ * قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ * يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ* وَمَن لَّا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِن دُونِهِ أَولِيَاء أُوْلَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ-  هنگامى که گروهى از جن را به سوى تو متوجه ساختیم که قرآن را بشنوند، وقتى حضور یافتند به یکدیگر گفتند: «خاموش باشید و بشنوید» و هنگامى که پایان گرفت، به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را بیم دادند. گفتند: «اى قوم ما، ما کتابى را شنیدیم که بعد از موسى نازل شده، هماهنگ با نشانه‏ هاى کتاب هاى پیش از آن، که به سوى حق و راه راست هدایت مى‏ کند». اى قوم ما، دعوت کننده الهى را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابى دردناک پناه دهد. و هر کس به دعوت کننده الهى پاسخ نگوید، هرگز نمى‏تواند از چنگال عذاب الهى در زمین فرار کند، و غیر از خدا یار و یاورى براى او نیست؛ چنین کسانى در گمراهى آشکارند».

در این چند آیه بر ما آشکار می شود که اجنه هم به پیامبرانی از جنس انس مانند موسی معتقد بوده اند. آیه 30 سوره احقاف جای مانور بسیار دارد. ببینید که در قرآن، گروهی از اجنه خود معترف به این هستند که موسی پیامبری از جانب خدا بوده است و قرآن کتابی است که بعد از کتاب موسی و هماهنگ با کتاب های پیشین فرستاده شده است. پس چیزی که ما مسلمانان تورات و انجیل می نامیم باید زمانی مانند قرآن کاملاً کلام الله بوده باشد که بعدها تحریف شده است. خود قرآن آسمانی بودن تورات موسی(و نه تورات بنی اسرائیل) را تایید می کند.

این چه قرآنی است که می گوید گروهی از جن صدای تلاوت آیات قرآن توسط محمد را شنیدند یا از پیامبر بودن موسی صحبت می کنند ولی در چند هزار آیه دیگر هیچ صحبتی از برخورد مستقیم و غیر مستقیم پیامبر انسان ها با نژادهای هوشمند فرازمینی هیچ مثال یا پندی تعریف نمی کند؟ یا دریغ از یک برخورد بین جنیان با فرازمینی ها! که الله در قرآن برای محمد و مردمش بازگو نموده باشد تا آنان از آن درسی گیرند و ما از آن داستان به وجود گونه های فرازمینی پی بریم.

اگر محمد در لحظه ای از شب توانست از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برود که زمان معمول سپری نمودن چنان فاصله ای در آن زمان حداقل یک ماه بوده است، پس برگزیده های سایر انسان نماها و هوشمندان از سایر کرات نیز به امر خدا قادر بوده اند که به نزد محمد(ص) بیایند یا محمد(ص) به نزد ایشان رود. اما در قرآن از این خبرها نیست. قرآن نه از یوفو می گوید و نه از بشقاب پرنده و نه از تله پورتاسیون یا طی الارض سایر هوشمندان کیهان به زمین. این در حالی است که بسیاری از صاحب نظران فرضیه فضانوردان باستانی، تورات را مملو از حضور بشقاب پرنده ها تفسیر می نمایند.

همانطور که گفتیم بسیاری از مستندات فرضیه فضانوردان باستانی مربوط به تورات است. در این آیه از قرآن به ما گفته می شود که اجنه با موسی نبی بنی اسرائیل در ارتباط بودند و تورات هم فرستاده الله است. فرضیه فضانوردان باستانی می گوید که پیامبران بنی اسرائیل با موجودات فضایی در ارتباط بوده اند. ایشان پیامبر نبوده بلکه برگزیده فرازمینی ها برای ارتباط با بشر زمینی بوده اند. داستان مکاشفه حزقیال در این زمینه بسیار مشهور است که پرونده ان توسط حقیقت خاموش بررسی گردیده است. این آیه در کنار آیات 24 تا 36 سوره ذاریات کاملاً بر خلاف ادعای اشخاصی مانند ماتست اگرست، اریک فون دانیکن و جوزف بلومریچ صحبت نموده است. قرآن در سوره ذاریات، نابودی شهر سدوم را توسط فرشتگانی عنوان نموده است که پس از دادن بشارتی به ابراهیم و همسرش ساره مبنی بر این که خداوند اسحاق را به آنها خواهد داد، روانه دیار لوط شدند تا پرونده مجرمین شهر سدوم و شاید گومورا را ببندند. طبق این آیات حتی می توان مدعی بود که فرشتگان با بشری غیر از انبیا هم برخورد نزدیک داشته اند.

بنابراین ما آیاتی داریم که به صراحت از رفت و آمد اجنه و فرشتگان به دیار بنی اسرائیل صحبت می کند. این آیات 14 قرن پیش نازل شده و مکتوب گشته اند اما ادعای فرضیه فضانوردان باستانی مربوط به قرن اخیر است و بر مبنای توراتی است که حتی زمان محمد نیز مورد تایید قرآن نبوده است. اکنون سئوالی که مانند استخوان در گلوی طرفداران فرضیه فضانوردان باستانی گیر می کند: چرا باید تورات به کرات مورد استناد واقع شود، اما هیچ یک از نظریه پردازان غربی حتی جرات باز کردن قرآن را هم نداشته باشند، تا این که بخواهند شواهدی دال بر ادعای خود بیابند؟ طرفداران دانیکن بهتر از ما عالمند که دانیکن پیرو هیچ دینی چه مسیحیت چه یهود نیست.

اما طرفداران ایرانی فرضیه فضانوردان باستانی نیز همواره درون حاشیه هستند و اینان نیز جرات پرداختن به اصل ماجرا را ندارند. برای ایشان بخش هایی از آیات قرآن مانند رب السماوات و الارض، دابه، رب العالمین نشان از وجود جهان های دیگری است که لاجرم بعضی باید مسکونی باشد. در حالی که قرآن نمی گوید آنها الزاماً مسکونی هستند ولی ایشان می خواهند با سفسته بازی رندانه آن ها را مسکونی جلوه دهند.

هنگامی که بی وقفه آیات مرتبط از سوره ذاریات را بخوانیم، به ما این حس دست می دهد که اجنه هم مانند ما هستند. تمامی این آیات از برخورد انس و جن می گویند. قطعاً برخورد بر روی ارض اتفاق افتاده است کما اینکه آیه 32 تاکید دارد. پس اجنه و فرشتگان به ارض رفت و آمد دارند. اگر ارض را زمین معنا کنیم، به نظر من این آیات دیدگاه حضور اجنه در بعد دیگر را تایید می نماید، بعدی که باید غیرمادی باشد و به گونه ای در بعد ما حلول یافته است که به طرق معمولی قادر به درک آن نیستیم.

البته پاول موریس آدرین دیراک، فیزیکدان شهیر کوانتومی نظریه جالب توجهی دارد که در مقاله ای جدا به بررسی نظریه او و ماهیت اجنه می پردازیم. دیراک همان کسی است که « ضد الکترون » یا« الکترون منفی» یا «الکترون ابله و الاغ» را به صورت تئوریک کشف نمود و از سوی سایر فیزیکدانان وقت مورد تمسخر واقع شد اما چند سال نگذشت که ادعایش ثابت شد و زمینیان متوجه شدند که کیهان از ماده و ضد ماده (غیرماده یا پاد ماده) تشکیل شده است و این یکی از پایه های فیزیک کوانتومی نسبیتی را تشکیل داده است. آیا ما موجودات هوشمند کیهان مادی هستیم و جنیان موجودات هوشمند کیهان پاد ماده هستند؟ اما اجازه دهید در مقاله ای جدا به بررسی این فرضیه بپردازیم.

 تا به اینجای کار، اثبات کرده ایم که اگر نظریه پردازان غربی با استناد به عهدین در تلاشند فرضیه فضانوردان باستانی را اثبات نمایند و می گویند که موجوداتی مادی با سفینه هایشان از فضا به زمین آمده اند، ما نیز بر مبنای قرآن به این نتیجه رسیدیم که موجوداتی هوشمند غیر از انسان به نام اجنه وجود دارند. علاوه بر اجنه، حتی گروهی دیگر به نام فرشتگان که در برخورد با بشر به امر الله توان بروز دادن رفتار هوشمند را دارند، نیز به زمین در رفت و آمده بوده و هستند. این دو غیر مادی و از ابعاد یا آسمان دیگری هستند که نیاز به سفینه برای سفر ندارند. در واقع باید گفت که اساسی ترین فرق بین فرشته و انسان در این است که به طور معمول همه انسان ها در یک قالب جسمی آفریده شده اند و خود ایشان هستند که بر می گزینند به چه راهی بروند، انسانیت پیشه نمایند یا حیوانیت. اما در مورد فرشتگان، خیر. الله در آفرینش فرشتگان از ابتدا انواع متفاوت با کارکرد های مختص همان نوع خلق نموده است و حتی در زمان آدم هم وجود داشته اند. آیه 49 سوره نحل که فرشتگان را جدای از دابه دانست به ما تذکر می دهد که شیوه جابه جایی فرشتگان باید متفاوت از جن و انس باشد.

اما می بینید که بین دیدگاه غربی و دیدگاه اسلامی اصطحکاک شدیدی وجود دارد، به گونه ای که پذیرش هر کدام از دو دیدگاه منجر به رد دیدگاه دیگری می شود.

 

6- آیا اصطلاح جن ابداع قرآن است؟ به احتمال زیاد، خیر. داستان هایی از اعتقاد اعراب جاهلی به جن حکایت می شود. برای نمونه وقتی بعضی از قافله های عرب، شب هنگام به وادی متروکه ای وارد می شدند، می گفتند: به بزرگ و رئیس این قوم از شر سفیهان قومش پناه می بریم و عقیده داشتند با گفتن این سخن، بزرگ جنیان آنان را از شر سفیهان جن حفظ می کند. لذا اگر واژه جن ابداع قرآن باشد، اما مفهوم جن مختص قرآن نیست، به عبارتی مردم در زمان حضرت محمد با موجوداتی به نام جن آشنا بوده اند(در مقاله آنوناکی که اکنون در دست تهیه است به صورت ضمنی مشخص می شود که جن در آثار هنری بشری حداقل از دوره سومریان حضور دارد!).

واضح ترین برهان برای این ادعا همان است که در قرآن، سوره ای به نام جن وجود دارد. در این سوره، جنیان در صدد معرفی ویژگی های جسمانی خود نیستند. نحوه گفتمان آنها بگونه ای است که خواننده را به این نتیجه می رساند حداقل گروهی از انسان ها در برهه ای از زمان با جنیان ارتباط مستقیم داشته اند.

به آیه 6 سوره جن توجه فرمایید:

« وَ أَنَّهُ كانَ رِجَالٌ مِّنَ الانسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الجِْنّ‏ِ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً-و اينكه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مى ‏بردند، و آنها سبب افزايش گمراهى و طغيانشان مى ‏شدند». در این آیه، اجنه آشکارا می گویند که مردانی از انسان به مردانی از جن پناه می برده اند و جنیان نیز سبب فزونی گمراهی و طغیان مردان انسان می شده اند. آیه ابتدا می گوید که نژاد جن هم مانند انس مذکر و مونث دارد. در ادامه تاکید دارد که ارتباط بین گروهی از انسان ها و گروهی از اجنه وجود داشته است که به گمراهی و طغیان انسان می انجامیده است. در آیه 11 سوره جن آمده است:

«وَ أَنَّا مِنَّا الصلِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذَلِككُنَّا طرَائقَ قِدَداً-و اينكه در ميان ما افرادى صالح و افرادى غير صالحند، و ما گروه هاى متفاوتى هستيم».

آیه 11 در کنار آیه 6 به این معنی است که اجنه هم مانند انسان، درستکار و نادرستکارند و انسان هایی در طول تاریخ به اجنه نادرستکار پناه می برده اند. البته پناه بردن انسان به جن به معنای تامین امنیت جانی نبوده است بلکه بیشتر منظور استفاده از توانایی جن در راه مقاصد شخصی انسان بوده است. اما چنین ارتباطی یک طرفه نبوده است و جنیان نیز مخفیانه یا آشکارا مواضع خود را دنبال می نموده اند.

در واقع سوره جن با امر خداوند به حضرت محمد آغاز می شود بدین صورت که الله به محمد می گوید: « قُلْ أُوحِىَ إِلىَّ أَنَّهُ استَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الجِْنّ‏ِ فَقَالُوا إِنَّا سمِعْنَا قُرْءَاناً عجَباً -بگو به من وحى شده است كه جمعى از جن به سخنانم گوش فرا داده‏اند، سپس گفته ‏اند : ما قرآن عجيبى شنيده‏ايم . . .» (آیه اول سوره جن).

 جالب اینکه در آیه اول سوره جن پیامبر می گوید به من وحی شده است، لذا محمد آن اجنه که به قرآن گوش داده اند را ندیده و بعداً از طریق وحی از ماجرا خبردار شده است.

حقیقتاً اگر کسی بر کل قرآن اشراف داشته باشد، به زبان عربی تسلط داشته باشد و به تحلیل منطقی مسلط باشد، می تواند به اطلاعات مکفی در زمینه ی وجود موجود فرازمینی مادی هوشمند دست یابد. آیه اول سوره جن می گوید که اجنه بدون این که توسط محمد مشاهده شوند، به قرائت قرآن توسط محمد گوش فرا داده اند و به این نتیجه رسیده اند که آن قرآن عجیب بوده است. این آیه من را به این نتیجه می رساند که آن گروه جن زبان عربی را می دانسته اند و حتی به این نکته پی برده بودند که ظاهر و باطن سخن محمد خلاف عرفشان است. به عبارتی آن جنیان ناتوان از درک معجزه بودن قرآن نبوده اند. این داستان بر روی زمین اتفاق افتاده است، اما محمد آنها را ندیده است. چنین وقایعی فرضیه زندگی اجنه در بعدی دیگر را تقویت می نماید. بعدی که انگار با قرار دادن یک پرده در مقابل حواس ما و حتی جنیان مانع از درک متقابل به وفور می شود. این آیه حتی موید این ادعاست که آمدن اجنه به بعد ما راحت تر است.

در نتیجه از نظر من اجنه فرازمینی نیستند که متعلق به بعد دیگری هستند. ما بر روی بعد مادی زمین زندگی می کنیم اما اجنه بر روی بعد دیگری از زمین زندگی می کنند که به طرق معمول برای ما قابل درک و لمس نیست. اما هیچ الزامی وجود ندارد که همه گونه های جن روی زمین سکنی گزیده باشند. حتی شاید آنها هم بر روی همین زمین  همانند ما در حال زندگی باشند، اما ما قادر به درک وجود آنها نستیم و بالعکس.

اگر سوره جن را از ابتدا تا آیه هفتم بخوانیم، در آیه 8 و 9 سوره می آید:

« وَ أَنهُمْ ظنُّوا كَمَا ظنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَث اللَّهُ أَحَداً * وَ أَنَّا لَمَسنَا السمَاءَ فَوَجَدْنَهَا مُلِئَت حَرَساً شدِيداً وَ شهُباً * وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنهَا مَقَعِدَ لِلسمْعفَمَن يَستَمِع الاَنَ يجِدْ لَهُ شهَاباً رَّصداً - و اينكه ما آسمان را جستجو كرديم، و همه را پر از محافظان قوى و تيرهاى شهب يافتيم. و اينكه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمان ها مى‏ نشستيم. اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند شهابى را در كمين خود مى ‏يابد ».

در ادامه آیه اول که جنیان گفتند ما قرآن عجیبی شنیدیم، در واقع این را به قوم خود می گفتند. در راه اثبات ادعایشان به سایر هم نوعانشان دلیل می آورند که آسمان را جستجو کردیم و پر از محافظان قوی و تیرهای شهاب یافتیم، در حالی که پیش از این بدون هیچ مزاحمتی قادر به استراق سمع بوده ایم. باید گفت که آن گروه از اجنه که با قرآن آشنا شدند، به الله ایمان آورده و به نزد قوم خود رفته به تبلیغ قرآن می پردازند و یک مدرک که برای اثبات ادعایشان می آورند چنین است که دیگر اجنه قادر به استراق سمع نیستند چون تیرهای شهاب آنها را هدف قرار خواهند داد. بنابراین حضرت محمد پیامبر خاتم جن و انس است و حداکثر وقتی خدا تصمیم گرفت که اجنه نیز با قرآن آشنا شوند، قدری از اختیارات و توانایی های آنها را محدود نموده است، بدین صورت تا حدی می توانسته اند در آسمان نفوذ نمایند و نه بیشتر.

داستان استراق سمع گروهی از اجنه نادرستکار و شهاب باران شدن آن ها که در قرآن آمده است، یکی از داغ ترین موضوعاتی است که تاکنون توجیهی کاملاً قابل قبول برای آن ارائه نشده است. حداقل 12 آیه از قرآن به این موضوع اختصاص دارد. روایات و احادیث، در تفسیر الفاظ شهاب، آسمان ها، استراق سمع، زمان و دلیل منع شدن اجنه از استراق سمع و . . . در آیات مذکور توضیحات بیشتری می دهند، اما همانطور که گفتیم به خاطر مشکوک بودن بسیاری از آنها، به این حیطه وارد نمی شویم.

همه ما با مفهوم شهاب سنگ آشنا هستیم و آن نیز به خاطر برخورد سنگ های سرگردان در فضا به جو زمین است که بر اثر اصطکاک با جو داغ شده و می سوزند. بنابراین بیرون از جو زمین شهاب سنگی وجود ندارد. البته در مورد «شهباً، شهاباً» یا «شهاب» باید گفت که در اصل به معنی شعله ای بوده که از آتش زبانه می کشد. به نظرم این دو را نباید با هم یکی فرض نمود و منظور اجنه از شهاب در آیات بالا، نباید شهاب سنگ باشد.

متاسفانه ادبیات این داستان پس از 1400 سال هنوز زیادی برای ما مبهم است. زمانی می توان به رمزگشایی داستان شهاب تعقیب کننده مذکور در قرآن پرداخت که الفاظی مانند هفت آسمان به لحاظ علمی برای ما مشکوف گردد. امروزه رسیدن رویکرد علمی فیزیک به مرز متافیزیک و ورود تقریبی آن به حیطه متافیزیک، این نوید را به ما می دهد که نظریه های حیرت آوری در آینده در خصوص اساس عالم ماده و این که عالم های دیگری، چه مادی یا غیر مادی نیز وجود دارند را بشنویم.

به نظر من شهاب مد نظر اجنه از جنس انرژی(چه مثبت چه منفی) است و باید از جانب آستان خداوندی باشد که مانع از رسیدن اجنه به آسمان های ممنوعه و عرش می گردد. در خصوص عرش نیز باید گفت که نباید در ذهن خواننده به شکل یک جامعه مادی تداعی شود. حقیقت این است که ما هر چیزی را تجربه کرده باشیم، قادر به درک یا تصور آن خواهیم بود اما در مورد چیزی که اطلاعات کافی نداریم، تصورمان نیز ناقص و در اکثر موارد نادرست است. بسته به تجربه و دانش تخصصیمان در بحث، قادریم تصور و درک نزدیک تری داشته باشیم.

7- آیا اجنه برای جابه جایی زیاد در زمان کم نیاز به سفینه فضایی یا مرکب دارند؟ جواب این سئوال در داستان سلیمان نبی نهفته است. آیاتی که از قدرت های غیرعادی اجنه صحبت می کند، آیه 38 تا 40 سوره نمل است:

« قَالَ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ* قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ *قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ- گفت: اى گروه بزرگان! كداميك از شما توانايى دارد تخت او را پيش از آن كه خودشان نزد من بيايند و تسليم شوند براى من بياورد. عفريتى از جن رو به سوى سليمان كرد و گفت: من تخت او را پيش از آن كه از جاى بر خيزى نزد تو مى‏آورم، من نسبت به آن توانا و امينم. كسى كه علم و دانشى از كتاب داشت گفت: من تخت او را قبل از آن كه چشم بر هم زدنى نزد تو خواهم آورد، پس هنگامى كه سليمان آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا شكر نعمت او را به جا مى‏آورم يا كفران مى‏كنم. و هر كس شكر كند به سود خويش شكر كرده، و هر كسى كفران كند پروردگار من غنى و كريم است ».

در آیه 39 آمده است که عفریتی از جن به سلیمان نبی می گوید قبل از این که از جایت برخیزی، من آن تخت را حاضر می کنم. خوب مشخص است که اگر جن مذکور می خواست با سفینه فضایی به سرزمین سبا برود و تخت ملکه را بیاورد، حتی در صورت حرکت با سرعت نور هم باز به زمانی بیش از یک نشستن و برخاستن نیاز است، کما اینکه برای سوار شدن به سفینه، خود بیش از اینها زمان لازم است.

در آیه بعد، شخص دیگری از مقربین که در مجلس حاضر بوده است به سلیمان نبی می گوید در مدت زمانی کمتر از بر هم زدن پلک، تخت ملکه را از سبا به شام و نزد سلیمان می آورد. در آیه 40  گفته می شود که فرد مذکور بر مبنای دانشی که از کتاب داشته است، قادر به چنان کاری بوده است. بسیاری از مفسرین جمله « الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ » را این گونه تفسیر نموده اند که شخص مذکور از «اسم اعظم الهی» باخبر بوده است. يعنى آن نام الهى را در درون جان خود پياده كرده بود و آن چنان از نظر آگاهى و اخلاق و تقوا و ايمان تكامل يافته بود كه خود مظهرى از آن اسم گشته بود، اين تكامل معنوى و روحانى كه پرتوى از آن اسم اعظم الهى است قدرت بر چنين خارق عاداتى را در انسان ايجاد مى‏كند.

چنان تفسری را بپذیریم یا خیر، کاملاً مشخص است که آن مرد توانسته تخت ملکه را در کسری از ثانیه حدود هزار و اندی کیلومتر منتقل نماید. پرواضح است که هر دوی این شخصیت ها از مجرای غیر تکنولوژیک قادر به جابه جا نمودن تخت بوده اند: عفریت با تکیه بر قدرت خدادادی اش و انس با تکیه بر قدرت خداوند.

 

نگاهی به کتاب کابالا و پایان تاریخش

بسیاری از مخاطبان ما در حقیقت خاموش با کلی گویی هایی مدعی هستند که حتی روحانیون نیز قبول دارند که ما در کیهان تنها نیستیم. تا به این جا مشخص شد که حقیقتاً ما در کائنات تنها نیستیم اما این که آیا موجود مادی هوشمند ساکن سایر کرات وجود دارد یا خیر، لازم دیدم از اینجا به بعد وارد دیدگاه بزرگ متفکر شیعی، جناب آیت الله سید مرتضی رضوی شوم و به معرفی دیدگاه او در خصوص تعامل بین ساکنین هوشمند کائنات بپردازم. چنین کاری لازم بود تا مخاطبان عزیز از تندروی های بی پشتوانه خود کاسته و آگاهی یابند که روحانیان بنام و به روز شیعه، در مورد فرضیه فضانوردان باستانی چه دیدگاهی دارند.

جناب رضوی تقریباً با دیدی بسیار تحلیلی تر از علما پیشین شیعه به بررسی قرآن پرداخته و می پردازند و از این بابت جای تحسین بسیار دارد. ایشان در تلاش بوده اند که نشان دهند قرآن صرفاً یک کتاب مذهبی نیست که آموزه های مذهبی را از آن اقتباس نماییم و در سایر علوم جدید مانند سیاست، جامعه شناسی و . . . آن را ناکارآمد دانسته و به کناری افکنیم. چیزی که به صورت غیر مستقیم بسیاری از علما پیشین و حتی امروز ناآگاهانه به آن دامن زده اند. ابتدا دیدگاه سید را در خصوص داستان سلیمان در قرآن بررسی می کنم.

جناب رضوی در خصوص آیه 17 سوره نمل دست به سنت شکنی می زند و تفسیری متفاوت ارائه می نماید:

« وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ- لشکریان سلیمان از جن و انس و طیر در پیشگاه او حاضر شدند». پیشینیان طیر را به پرندگان ترجمه نمودند در حالی که استاد، طیر را به مردان پرواز یا مردان سریع السیر ترجمه نمود. او می گوید هدهد پرنده غایب در هنگام جمع شدن لشکریان سلیمان، در واقع نام یک مرد بود از مردان پرواز و جاسوس دولت سلیمان بوده است.

 جناب استاد برای این ادعا مدارکی ارائه نموده اند که البته با توجه به مضمون آیات 39 و 40 سوره نمل، در بالاتر ذکر آن رفت، می توان آن را یک فرضیه رقیب قوی برای پرنده بودن هدهد و طیر به معنای پرندگان دانست.

دوران حکومت سلیمان نبی سراسر برخورد بین فیزیک و متافیزیک است. در آیات 35 و 36 سوره ص، خداوند به سلیمان قدرت سلطه بر نوعی باد و شیاطین را می دهد، شیاطینی که بعضی بنا و غواص بودند! چرا سلیمان باید بر گروهی از انس و گروهی از جن حکومت کند؟ جناب رضوی معتقد است دلیلش این بود که شیطان جسارت نموده و یکی از شیاطین زیردست را به شکل سلیمان بر تخت سلیمان نشاند و این تخلف از پیمان آشکار بین خداوند و ابلیس در هنگام سجده بر انسان بود. حال دلیلش هرچه که بود یک انسان بر گروهی از اجنه سلطه داشته است. آیا این برخورد و تعامل بین دو نژاد هوشمند از دو جنس و دو دنیای متفاوت نیست که زمان سلیمان زیر یک پرچم جمع شدند؟

دیدگاه جناب رضوی که در 600 صفحه بیان می گردد بسیار جالب توجه است. خلاصه دیدگاه رضوی چنین است: تاریخی که ما می شناسیم کاملاً متعلق به خود بشر نیست بلکه یک تاریخ کابالیستی است. شیطان در تاریخ کابالایستی، سردسته گمراهان نژاد جنیان، از بابت بسیاری از حوادث تاریخی اتفاق افتاده حداقل به اندازه خود انسان ها دخالت داشته و شریک است. او بود که آدم را فریفت و باعث اخراجش از باغ شد. دست قابیل را به خون هابیل آغشته نمود و اولین جنایت کار تاریخ را خلق کرد. رضوی، قابیل را به نوعی شروع تاریخ کابالا می داند. استاد در ادامه داستان بت بعل و طوفان نوح، برج بابل و گلستان ابراهیم، نابودی مردم سدوم، ساخت اهرام و شکافتن نیل و . . . را از پیامد های مداخله مستقیم و غیر مستقیم شیطان و زیردستانش در زندگی بشر می داند. دیدگاه او سراسر آراسته به آیات قرآنی است.

همان گونه که در بخش اول این مقالات بیان نمودیم، تقریباً این موضوع در فرقه هایی مانند تئوصوفی چنان پر ابهام بیان شده که یافتن حقیقت از دورغ به سادگی ممکن نیست.

ارتباط نظریات ایشان با موضوع بحث ما در این است که در حین مطالعه کتاب کابالای ایشان، نژاد جن را در همه حال در کنار نژاد انس می بینید. از نظر ایشان امروز هم در کاخ سفید شیطان با دوستان مخلص زمینی اش دیدار می کند. دیدارهایی در درجه دوم اهمیت در هسته جلسات فراماسونرها اتفاق می افتد. دیدار دیگری نیز با مخلصین خاص خودش به صورت انفرادی دارد. جناب رضوی، ویل دورانت را یکی از این مخلصین معرفی نموده و به نظر من، هلنا بلاواتسکی یکی دیگر از این نخبه های خدمتگزار بوده است. لذا فقط از این زاویه دید است که می توان تئوری توطئه را به درستی توجیه و تبیین نمود.

اکنون که از تئوری توطئه صحبت شد باید در پاسخ به دوستان مسلمان نما و در حالت کلی تر کسانی که معتقد به خدایند پرسید: چگونه است که جریان حق در طول تاریخ توسط پیامبران الهی مدیریت شده است و اینان خود نماینده ای از سوی الله بوده اند، به عبارتی رهبری جریان حق در دست الله است. اما جریان باطل رهبر نداشته باشد، مجری اوامر نداشته باشد؟ جریانی که مدیریت نمی شود به سرعت از حرکت می ایستد. لذا هر دروغی، کذبی، شایعه ای، دسیسه ای و . . . که در جامعه بشری نشر و نشو می یابد لاجرم که از پشت پرده در حال مدیریت شدن است. از آنجا که دروغگویی و دسیسه چینی خوش نامی ندارد، لذا هیچ کس علنی به چنین کاری دست نمی زند که ما یقه او را گرفته و معرفی کنیم. چون چنان دوستانی می گویند وقتی دسیسه گری مشخص نشده، پس دسیسه ای وجود ندارد.

 از آنجا که نظریه پردازان فرضیه فضانوردان باستانی، یهوه خدای بنی اسرائیل و الوهیم را نژاد پیشرفته ی فرازمینی معرفی کرده اند، راه را برای استقرار ارکان فرضیه خویش باز نموده اند. در واقع در فرضیه فضانوردان باستانی جایی برای خدای واحد لامکان و لازمانی در نظر گرفته نشده است و البته دقیق تر است اگر بگوییم که به عمد حذف شده است. مثلاً جین سندی الوهیم را به عنوان «آن هایی که از آسمان آمدند» تعبیر نمود و رائل موسس فرقه رائلیان نیز یهوه را خدایی تعریف نمود که بر بشقاب پرنده سوار است. صاحبنظران دیگری در فرضیه فضانوردان باستانی مانند فون دانیکن و بلومریچ نیز یهوه را سوار بر بشقاب پرنده ای تصور نمودند که به دیدار حزقیال نبی رفته است.

اوج نقض وجود خدا در افکار و نوشته های سیتچین اتفاق افتاده است. برای نمونه می توانید به دیباچه کتاب گمشده انکی که توسط مهر ترجمه شده است مراجعه نمایید (3). سیتچین بر خلاف اسلاف، مدعی شد که تورات در واقع برگردانی از فرهنگ و سنن سومریان بوده است. از آنجا که هر چه بیشتر در عمق تاریخ فرو می رویم آثار مکتوب و شواهد کمتر می شود، خود به خود حدس ها، اماها و اگر ها هم بیشتر می گردد. در نتیجه از قطعیت تاریخ کاسته شده و به سمت داستان می رود. این همان کاری است که سیتچین مغرضانه انجام داده است. او ریشه تمام اسطوره های باستان از هر قومیت و ملیت را در تمدن سومر قرار داده است و تفکراتش از یک داستان که بیشتر بازی با کلمات است تا ارائه مستند، فراتر نمی رود.

خداوندی که در اسلام الله خوانده می شود از نظر سیتچین در واقع کسی نیست جز یک فرازمینی از نژاد آنوناکی. البته سیتچین دقیقاً نمی داند که الله در اسلام به کدام یک از آنوناکی ها بر می گردد، آنو(یهوه) یا انکی(مار کتاب پیدایش)؟ ساکنین نیبیرو در جستجوی طلا در سیارات هستند تا با ساختن سپری از جنس طلا، از نابودی جو سیاره نیبیرو محافظت نمایند. در مسیر این جستجو، سفینه ای از ایشان در دریای اریدو (دریایی که خلیج فارس از بقایای آن است) فرود آمد. انکی(

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نويسنده: MAT تاريخ: شنبه 26 بهمن 1392برچسب:ساکنـین هوشـمند کائـنات,بخش سوم, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

از ان روزی که این عالم به پا شد ، حسـین ابـن علـی ارباب ما شد ، خدا چو جام عشقی در جهان ریخت ، تجلیگاه مستان کــــربـــلا شد

نويسندگان

وضعیت آب و هوا

جستجوي مطالب

IP

design‬‏ abbasi01.Mohsen Abbasi